نوشته شده توسط : blogkhan
سلام رفقا

۱۳ یا ۱۴ سال قبل بود که با محمد علی بهمنی آشنا شدم...وقتی برای اولین برا خواهرم دفتر شعرش رو خرید و اورد خونه

اون موقع ها میشستم و شعراشو میخوندم..

چون شعر رو خیلی دوست داشتم

قلم شیرین محمد علی بهمنی من رو انقدر مجذوب خودش کرد که هنوزم که هنوزه اون دفتر شعر رو دارم

از بین همه اون شعرا شعری که بیشتر از همه مجذوبم کرد این بود

شعری که یه دوره ای از زندگی هم حتی ورد زبونم بود:

از زندگی از این هـمه تکرار خــسته ام                     

از های و هوی کوچه و بازار خـسته ام

 دلگــیرم از ســــتاره و آزرده ام ز مــاه                       

 امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم                 

 آوخ … کزین حصار دل آزار خـسته ام

 بیــزارم از خموشی تقـــویم روی مــــیز                      

و ز دنگ دنگ ســاعت دیـوار خـسته ام

     از او که گفت یار تو هــــستم ولی نــبود                   

از خود که بی شـکیبم و بی یار خسته ام

 تنهـــا و دل گرفــته و بیـــزار و  بی امـید                         

از حال من مپرس که بســـیار خسته ام

 

***امشب دعوتتون کردم به یادی از ترانه سرای محبوبم محمد علی بهمنی....

ترانه جاویدانی که با صدای ناصر عبدللهی موندگار شد:

بهار شده است

زیباست اما حسّ عجیبی داری...

پلک‌هایت سنگین است

صدای موسیقی زیبایی را می‌شنوی،

آرام است، آنقدر آرام که گویی نوازشت می‌کند

و تو را به یاد کودکیت می‌اندازد

در اعماق سال‌ها پیش، به فکر فرو می‌روی...

بهار بهار

پرنده گفت یا گل گفت؟

خواب بودیم و هیچکی صدایی نشنفت

 

بهار بهار ...صدا همون صدا بود

صدای شاخه ها و ریشه ها بود

 

بهار بهار چه اسم آشنایی

صدات میاد اما خودت کجایی؟

 

وا بکنیم پنجره ها رو یا نه؟

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه؟

 

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه

عیدو آوورد از تو کوچه تو خونه

 

(حیاط ما یه غربیل

باغچه ی ما یه گلدون

خونه ی ما همیشه

منتظر یه مهمون)

*

بهار بهار یه مهمون قدیمی

یه آشنای ساده و صمیمی

 

یه آشنا که مثل قصه ها بود

خواب و خیال همه بچه ها بود

 

یادش بخیر بچه گیا چه خوب بود

حیف که هنوز صب نشده غروب بود

 

آخ که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست باهاش شکست دلامون

*

بهار اومد برفارو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد

 

چقدر دلم فصل بهارو دوس داشت

وا شدن پنجره ها رو دوس داشت

 

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد

منو با حس دیگه آشنا کرد

یه حرف یه حرف، حرفای من کتاب شد

حیف که همه ش سؤال بی جواب شد

 

دروغ نگم هنوز دلم جوون بود

که صب تا شب دنبال آب و نون بود

*

بهار اومد اما با دست خالی

با یه بغل شکوفه ی خیالی

 

بهار بهار گلخونه های بی گل

خاطره های مونده اون ور پل

 

بهار بهار یه غصه ی همیشه

منظره های مات پشت شیشهپ

 

بهار بهار حرفی برای گفتن

تو فصل بی حوصلگی شکفتن

*

بهار بهار پرنده گفت یا گل گفت

ما شنیدیم هر کسی خوابه نشنفت

 

 

راستش توی این دوره ای که پر شده از ترانه های بی هویت ....خوندن ترانه های موندگار

خوندن ترانه هایی که حرف دل بزنه غنیمته

یادی کنیم از ترانه سرایان خوب

از یغما گلرویی عزیز.....از ایرج جنتی عطایی...از نیلوفر لاری پور و....

یا علی



:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan
 

.

سپیده که سر بزند....در این بیشه زار خزان زده

شاید دوباره گلی بروید.....شبیه انچه در بهار بوییده ایم

پس به نام زندگی

هرگز مگو هرگز

(پل الوآر)

 

یا علی

 



:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan
سلاااااااااامممممممم دوستااااای همیشه گل ما هنوزم نی نی موندیماااااااااااااا

آقا من الآن خوش حالماااا خیلی هم خوشحالم شما هم خوشحال باشید ولی یکککممم دلم گرفتهههه یه کوچولو...مثل نی نی هایی که بهونه میکنن دلم واسه یکی تنگیده که خیلی عوض شده یه موقع هایی همش با هم بودیم ولی 180 درجه عوض شددد!!!البته میدونم ته ته دلش هنوز منو دوست داره هااااا!!!! دلم میخواد برگرده به اونموقع هاش واسه اینکه دوست دارم دوباره بیاد طرف خودم و کلی با هم خاطره های خوب خوب بسازیم!!!!بازم میگم غم و غصه اینجا معنی نداره همه باید شاااادددد باشنننن



:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan
سلااااممممممممممم به همه ی برو بچه های باحالی که تا الآن ما رو فراموش نکردن...

دلم واستون یه ذره شده بودددددددددددددددددد

بچه هااااااااااا من و صدف امسال داریم از هم یکمی دور میشیم صدف داره از مدرسمون میره دلم واسش خیلی تنگ میشهههههه:-(( ولی با اینکه میره همیشه دوسش دارم و فراموشش نمیکنم و همیشه به عنوان بهترین دوستی که تو بد ترین لحظه هام هوامو داشته روش حساب میکنم...درسته خیلی وقتا با هم بحثمون شده ولی بیشتر خاطره هامون با خنده و لحظه های خوش پر شده!!! گرچه داریم از هم دور میشیم ولی همیشه هوای همدیگرو خواهیم داشت و با هم رفیق میمونیم

ما هم مثل این دو تا نی نی هیچ وقت از هم جدا نمیشیم...!



:: بازدید از این مطلب : 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan
سلاااااااااامممممممم ما دو تا دوباره برگشتیمممممممم......!!!!!!

بابت تاخیر خیلی زیادمون از همه معذرت میخوایم 

دیگه شما به بزرگواری خودتون ببخشید......

در عوض از این به بعد سعی میکنیم کلییییییییییی مطالب باحال و جالب واستون بذاریم......

راستی اینم بگم که هر کی میخواد وارد وبلاگ نی نی های بیریخت بشه باید با لب خندون بیاد تو با لب خندون هم بره بیرون....تو وبلاگ نی نی های بیریخت غم و غصه معنی نداره....




:: بازدید از این مطلب : 449
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

مردی در مسابقه ی اطلاعات عمومی شرکت کرده است و سعی در بردن

جایزه یک میلیون دلاری را دارد .

سوالات را بخوانید

۱ـ جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟

الف) ۱۱۶ سال

ب ) ۹۹ سال

ج ) ۱۰۰ سال

د ) ۱۵۰ سال

او نمیتواند به این سوال جواب دهد

۲ـ کلاه های پاناما در چه کشوری تولید میشود؟

الف) برزیل

ب) شیلی

ج) پاناما

د)اکوادور

حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست کمک میکند

۳ـ روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟

الف) ژانویه

ب) سپتامبر

ج) اکتبر

د) نوامبر

این بار هم شرکت کننده درمانده تقاضای فرصت میکند

۴ـ اسم شاه جرج سوم چه بود؟

الف) ادر

ب) آلبرت

ج) جرج

د) مانوئل

خوب بقیه حضار باید به دادش برسند

 

جوابها

۱ـ جنگ صد ساله در واقع ۱۱۶ سال طول کشید (۱۳۳۷ـ۱۴۵۳)

۲ـ کلاه پاناما در اکوادور تولید میشه

۳ـ انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته میشه

۴ـ اسم شاه جرج .آلبرت بوده که بعد از به سلطنت رسیدن به جرج تغیر یافت

منبع:نگار



:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan
يك روز قبل از روز تاسوعا بچه هاي مدرسه ي مهرتابان كار بسيار جالبي انجام دادن كه آثار خيلي قشنگي رو تو دل مردم به جا گذاشتن اونا يك مراسم تعذيه داشتن كه يك مهمان خيلي خيلي ويژه هم داشتن اونا پرچمي كه 10 سال بالاي سر حرم حضرت ابوالفضل(ع) بر افراشته شده بود رو به برنامه ي خودشون دعوت كردن تا به مردم حاجت بده من چند تا عكس ازشون ميذارم كه ببينين: مراسم تعذیه خیلی زیبا بود. دانش آموزان دختر مقاطع ابتدایی- راهنمایی و دبیرستان مهرتابان روی سن بودند. و دانش آموازن پسر در فاصله ردیف های صندلی سالن دسته سینه زنی داشتند. پرچم گنبد حضرت ابالفضل هم آخر مراسم آوردند و صفای عجیبی به مجلس داد.




:: بازدید از این مطلب : 469
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan


:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan


:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan
امروز از يه نفر شنيدم كه بدون پول آدم نميتونه زنده بمونه...يه دفعه تو فكر فرو رفتم كه اگه تو زندگي عشق نباشه ولي كلي پول باشه بازم پول خيلي مهمه؟!؟!

به نظر من كه حرف اون شخص اصلا درست نبود به نظرم انسان بدون علاقه و عشق نميتونه زندگي كنه يكم كه بهش فكر كنيم ميبينيم كه اگه عشق بين مردم باشه زندگي خيلي قشنگ ميشه اگه انسان عاشق خداباشه به بنده هاشم علاقه پيدا مي كنه و با كمك خدا و تلاشي كه مي كنه ميتونه پولي رو كه نياز داره  به دست بياره اما انساني كه عشق و علاقه اي تو زندگيش وجود نداره و فقط پول داره خيلي بيچارست!!!اون فقط پول ميخواد اما واسه چي؟ واسه كي ؟كه چيكارشون كنه؟ميخواد با كي قسمتش كنه تا بتونه حال كنه؟با خودش؟ آخه مگه آدم تنهايي ميتونه حال كنه؟!؟!...كسي كه خدايي يا كسي كه تو زندگيش نداره باهاش درد و دل كنه يا وقتي خوشحاله كسي رو نداره دليل خوشحاليشو بهش بگهچجوري ميخواد زندگي كنه؟تازه اون دنياشم كه ديگه خدا ميدونه چه جوريه؟!؟!؟!؟!....من كه اصلا علاقهاي به پول بدون عش ندارم...



:: بازدید از این مطلب : 386
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()