نوشته شده توسط : blogkhan



:: بازدید از این مطلب : 269
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 28 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

 



:: بازدید از این مطلب : 285
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 28 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan



:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 28 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

سعید راد در : در چشم باد

در چشم باد 35 میلیمتری فیلم برداری شده و جوزانی تلاش کرده ساختار بصری سریالش را به شیوۀ فیلم های سینمایی پردازش کند . نگاه او به قیام جنگل و نقش کمونیست ها در وقایع اجتماعی آن دوران بسیار نو و قابل توجه است . دقت وسواس گونه ی جوزانی در طراحی میزانسن قابل تحسین است به خصوص پلان سکانس های بلند سریال جلوه ی تکنیکی خیره کننده ای دارند و نوع چینش صحنه و هدایت بازیگران باعث جذابیت نماهایی مانند سکانس کاروان سرا و نقالی شده است . صحنه های اکشن به خصوص بمبارانهای جنگ جهانی و پرواز هواپیماهای ملخ دار در استانداردهای قابل قبولی اجرا شده اند و صحنه های جنگی آن جزو بهترین قسمت های سریال هستند . ریتم کند داستان و تمرکز فیلم نامه روی ماجراهای فرعی و داستانک های حاشیه ای ممکن است برای بیننده ی عادی خسته کننده باشد اما جعفری جوزانی اصرار داشته که در هر قسمت سریالش بخشی از فرهنگ عامه را بررسی کند و به آثار فولکلوریک باقی مانده از تهران قدیم بپردازد تقریبا در همه ی قسمت ها در پس زمینۀ ماجرای اصلی شاهد نمایش هایی مانند نقالی ، خیمه شب بازی و معرکه گیری هستیم . این سریال را می توان « ابر سریال » هم نامید چون همه چیزشان از هزینۀ تولید گرفته تا مدت زمان ساخت با سریال های معمولی تفاوت دارد از همین دسته دو سریال دیگر هم به زودی پخش می شوند : مختار نامه ( داود میر باقری ) و کلاه پهلوی ( ضیاءالدین دری ) که اتفاقاً شنیده ها دربارۀ هر دو مجموعه وعدۀ تماشای آثاری خوش ساخت و حرفه ای را می دهند .

مجلۀ فیلم شمارۀ 404



:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

گفتگو با آلن دلون : این گفتگو برای برنامه "موسیو سینما" ی تلویزیون فرانسه به مناسبت اکران سامورایی انجام و در 23 اکتبر 1967 پخش شد .

 

مجری : سامورایی چیست ؟

0 سامورایی یک اثر هنری است اثری از ژان پیر ملویل . او مدتها این داستان را درست مثل یک جنین در درون خودش پرورش داد و سرانجام با ساخت این فیلم توانست آن را به دنیا بیاورد . داستان ایده او بود فیلم نامه و دیالوگ ها را او نوشت و صد البته خودش هم آن را کارگردانی کرد . این روزها چنین فیلم هایی کمیاب شده اند موضوع اصلی سامورایی تنهایی است تمام فیلم را می شود در یک عبارت از کتاب مقدس سامورایی ها بوشیدو خلاصه کرد : "هیچ نوع تنهایی بزرگ تر از تنهایی سامورایی نیست ، مگر تنهایی ببر در جنگل ... شاید"

مجری : چه جالب پس شخصیت شما کاملا تنهاست

0 دقیقا . او یک سامورایی در روزگار مدرن است که در پاریس زندگی می کند و قصه او همان داستان ببری در جنگل است او تنهاست و در پی او هستند

مجری : نقش بسیار جذابی به نظر می آید خوشحالید از این که آن را بازی کردید ؟

0 خیلی زیاد . درباره همکاری با ملویل هم که پرسیدید باید بگویم که او بزرگترین کارگردانی است که من تا امروز شانس و افتخار همکاری با او را داشته ام . حالا توضیح می دهم چرا ، او بیشتر از هر شخص دیگری درباره سینما اطلاعات دارد در کارش بی نظیر است راستش او دایره المعارف متحرک سینما است .

 

000

 

 

حرف های روی نوگیرا ، مفسر مشهور سینمای ملویل

 

یکی از ویژگیهای ملویل این بود که هر کاری را انجام می داد . در فیلم هایش طراحی صحنه هم می کرد تصمیم می گرفت که رنگ ها باید چگونه باشند ، کاغذ دیواری ها چه شکلی داشته باشند و خلاصه همه چیز را زیر نر داشت . این گام بسیار مهمی در فیلم سازی است . وقتی سر صحنه می رفت بلافاصله می دانست که هر چیزی باید کجای صحنه باشد ، چه در لوکیشن های واقعی و چه در استودیو . دومین ویژگی او تواناییش در هدایت بازیگران بود . او به بازیگران دو سه تا دستورالعمل کوچک میداد که مثلا "کلاهت را این طوری روی سرت درست کن یا باید آن طوری باشد یا یقه ی لباست مشکل دارد از ان طرف صافش کن ." یعنی کمترین راهنمایی ها را می کرد چون درست از همان زمانی که بازیگری را برای یک نقش اتخاب مب کرد یا از همان موقعی که نقش را برای یک بازیگر به خصوص مینوشت ، به خوبی از تونایی های آن بازیگر آگاه بود . اگر از دلون میخواست که سکانسی را بازی کند مجبور نبود برایش توضیح بدهد که چگونه باید آن را انجام بدهد . برای این که او همه چیز را در باره ی بازیگرانی که با آنها کار می کرد میدانست . میدانست که آن ها چطور حرکت می کنند ، چطور بازی می کنند و چطور کارها یشان را انجام میدهند . در نتیجه نیازی به راهنمایی ها و دستورهای یش از اندازه نبود . او فقط به اندازه ای که به بازیگران راحتی و اعتماد به نفس بدهد آن ها را کارگردانی می کرد تا بتوانند دقیقا همان کاری را انجام بدهند که ملویل میخواست .

فکر می کنم ملویل این نقش را در 1963 به دلون پیشنهاد داد اما دلون آن را رد کرد و گفت که برای بازی در این فیلم وقت ندارد ، و این که قرار است به آمریکا برود و ستاره بشود و پیشنهادهای بهتر و مهمتری دارد . وقتی دلون از آمریکا برگشت ملویل فیلم نامه ی سامورایی را به او نشان داد . قرار ملاقاتی گذاشتند و ملویل به خان ی دلون رفت . ملویل شروع کرد به خواندن فیلم نامه با صدای بلند . دلون ساکت و بی حرکت نشسته بود و چنان همه ی هوش و حواسش را به فیلم نامه داده بود که انگار دارد به یک مراسم مذهبی گوش می کند . پس از مدتی گفت : "الان هفت هشت دقیقه است که داری فیلم نامه را میخوانی و من هنوز حتی یک خط دیالوگ م ندارم خیلی برایم جالب است این نقش را بازی خواهم کرد اسم فیلم نامه ات چیست ؟ " و ملویل جواب داد : "سامورایی" و دلون گفت : "بیا شروع کنیم" نه ! نه ! اشتباه کردم . دلون چیزی نگفت فقط با انگشتش اشاره کرد که ملویل دنبالش برود . آن ها به اتاق دلون رفتند . جایی که یک شمشیر سامورایی بالای تخت آویزان بود . اتاق کاملا ژاپنی بود . با یک فضای ریاضت کشانه و زاهد مابانه که همان چیزی است که ار اتاق یک سامورایی انتظار دارید . و به این ترتیب دلون در سامورایی بازی کرد با چنین شروعی معلوم بود که این فیلم باید تبدیل به یک شاهکار بشود .

یکی از قوی ترین لحظه های فیلم برای من همیشه صحنه ای بود که دلون اولین ماشین را می دزدد و اولین نما را از نگاه او می بینیم کلید درست را انتخاب می کند و با آن ماشین را روشن می کند در حالی که به نظر می رسد نگاه خیره اش در فضا گم شده است چشمهایش تقریبا آبی براق است درست مثل یک عکس نگاهش در دور دست ها گم می شود نگاهی که انگار هیچ روحی پشت آن نیست این چشم های مردی است که از همه چیز بریده است . برای رسیدن به چنین صحنه ای به ذهنی نیاز دارید که با تصویرهای غنی شده باشد باید با زبان تصویری سینما آشنا باشید .

سامورایی دو پایان بندی داشت در یکی دلون با لبخندی روی چهره اش میمیرد . ملویل این صحنه را از فیلم بیرون آورد . در پایان بندی دیگر دلون میمیرد ولی لبخند نمی زند فقط چهره اش از درد در هم رفته است دلیل واقعی اش این بوده که می خواسته کار دلون را تلافی کند . دلون به ملویل نگفته بوده که در فیلم دیگری او با لبخند روی چهره اش میمیرد . این چیزی بود که ملویل نمی توانست تحمل کند به همین دلیل پایان بندی اول فیلم را در تدوین بیرون کشید و آن را به شیوه دیگری فیلم برداری کرد .

پایان بندی دوم فیلم

 



:: بازدید از این مطلب : 289
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

ابوالحسن تهامی نژاد

تولد : 1316

مدیریت دوبلاژ از 1344 ، گوینده آنونس و نقش های اول .

نقش های شاخص :

فیلم : بانوی زیبای من ، رکس هریسن . دکتر ژیواگو ، آلک گینس . آوای موسیقی ، کریستوفر پلامر .

مدیریت دوبلاژ :

این گروه خشن ، این فرار مرگبار ، تعقیب ، چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد ؟ ...

 

شوکت حجت

تولد : 1345 تهران

شروع حرفه دوبله : 1363

نقش های شاخص :

کارتون : سفرهای کومان ، سگارو . بچه های کوه تاراک ، آلیس .

سریال : جزیره گریز ، نیپر

 

خسرو خسروشاهی

تولد : 1320 تهران

شروع حرفه ای دوبله : 1340

نقش های شاخص :

گوینده نقش های اول به جای : آلن دلون ، یوزپلنگ – عقرب – استخر – آفتاب سوزان ... آل پاچینو ، پدر خوانده – بعد از ظهر نحس ... کوین کاستنر ، با گرگ ها می رقصد استیو مک کویین ، نوادا اسمیت فرزان دلجو ...

 

نیکو خردمند

تولد : 1316

وفات : 1388

شروع حرفه ای دوبله : 1339

سایر فعالیت ها : گویندگی رادیو از 1337 تا 1347 ، گویندگی تلویزیون در سال 1351 و بازیگری در سینما از 1369 با فیلم پرده آخر

فیلم ها :

بدنام ، اینگرید برگمن – یوزپلنگ ، کلودیو کاردیناله

 

فهیمه راستکار

تولد : 1313 تهران

همسر نجف دریا بندری

شروع حرفه ای دوبله : 1325

سایر فعالیت ها : بازی در تئاتر از  1326 ، فعالیت در رادیو از 1339 ، بازی در سینما از 1350 و کار در تلویزیون از 1359

فیلم ها : گوزن ها ، نصرت پرتوی - بن هور ، مارتا اسکات توت فرنگی های وحشی ، اینگرید تولینروانی ، جنت لی



:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

چنگیز جلیلوند

 

شما کودکی تان را در شیراز گذراندید . از سالهای کودکی در شیراز بود که عشق به سینما در شما ایجاد شد یا مشغولیات دیگری داشتید ؟

آن موقع اصلا نمی دانستم سینما چیست . هفت ساله بودم که آمدیم تهران ، اتفاقهایی را که برایم پیش می آمد به یاد دارم ، اما هیچ کدام در ارتباط با هنر و سینما نبوده است .

فقط یادم می آید که وقتی با بچه های هم سن و سالم بازی می کردم در بازیها بیشتر احساس قهرمانی می کردم جوری سوار چوب می شدم و ادای اسب را در می آوردم که بچه های دیگر نمی توانستند .

یادتان می آید اولین برخوردتان با مقوله ی دوبله و فیلم با صدای فارسی چه طور بود ؟

فیلمی دیدم به نام فاتح که با صدای آقای محتشم . صدای فارسی آن خیلی جذبم کرد .

بچه ی کدام محل شیراز هستید ؟

دروازه سعدی

اولین بار که با کار دوبله آشنا شدید در کدام استودیو بود ؟

استودیو آژیر فیلم ، مال دکتر شاهرخ رفیع و ژوزف واعظیان . قبل از اینکه وارد دوبله شوم تئاتر کار می کردم .

سعی کردید وارد یکی از گروه های تئاتر بشوید ؟

رفتم جامعه باربد و امتحان دادم و قبول شدم . مثل اینکه سال 1337و 1338 بود .

کدام دبیرستان می رفتید ؟

دبیرستان پهلوی ، میدان شاه ، بغل بستنی فروشی  اکبر مشتی قدیم . بازارچه ی نایب السلطنه که فردین هم مال همان محل بود ، حوالی خیابان ری .

شما در رادیو هم کار کردید ؟

رادیوئی بود به نام رادیو ارتش و همیشه نقش سردارها و فرمانده ها را به من می دادند .

اولین نقش اول جدی تان در دوبله چه فیلمی بود ؟

در فیلم شیرهای جوان جای ماکسیمیلیان شل صحبت کردم .دوبله ی اول که منصور متین مدیر دوبلاژش بود و خودش هم جای مارلون براندو حرف زد . دوباره که فیلم دوبله شد هم جای براندو حرف زدم و هم ماکسیمیلیان شل .

بابت شیرهای جوان یادتان هست چقدر دست مزد گرفتید ؟

به نظرم سیصد تومان ، مثلا منصور متین که براندو را گفت و مدیر دوبلاژ هم بود ، در مجموع حدود دو هزار و پانصد گرفت .

اولین دوبلور فردین قبل از شما چه کسی بود ؟

سعید شرافت جایش صحبت می کرد .

مثلا فیلم چشمه آب حیات را مرحوم شرافت صحبت کرد ؟

نه . چشمه آب حیات را محمد علی زرندی می گفت که بعدها جای نورمن ویزدم حرف زد .

اولین بار به جای فردین چه طوری صحبت کردید ؟

با صدای عادی خودم حرف می زدم . وقتی اولین بار جای پل نیومن در کسی آن بالا مرا دوست دارد حرف زدم ، طرز حرف زدن من انگیزه ای شد که سیامک یاسمی فیلمی در مایه های جنوب شهری بسازد و این صدا را روی فردین بگذارد . فکر کنم فیلم آقای قرن بیستم بود و بعد از آن هم که گنج قارون آمد .

اولین براندویی که گفتم فکر می کنم سرباز های یک چشم بود .

این کاراکتر لمپن و جنوب شهری پل نیومن و این مدل حرف زدن و لهجه را از کجا پیدا کردید؟

خب این که مشخص است . من بچه ی جنوب شهر بودم و بچه های میدان خراسان موقع الک دولک یا تیله انگشتی همه این تیپی صحبت می کردند . فکر می کردم اگر پل نیومن را با این لحن بگویم بهتر از آب در می آید . مثلا به مدیر دوبلاژ پیشنهاد می دادم اگر کاراکتر قرار است بگوید : برو کنار ، من به جایش بگویم : بده اون دستت . و مدیر دوبلاژ هم موافقت می کرد .

فردین هیچ وقت آشکارا به شما نمی گفت که جای بازیگر دیگری صحبت نکنید ؟

نمی گفت ولی می دانستم ناراحت می شود و دوست ندارد من جای بقیه صحبت کنم .

برای طوقی و کندو از شما رنجیده خاطر نشد ؟

آن موقع فردین می دانست ستاره اش افول کرده و دنبال فیلم هایی می گشت که سنگین تر باشد . دوستانی هم داشت که گمراهش می کردند . مثلا رفت راز درخت سنجد جلال مقدم را بازی کرد که اصلا معنی نداشت ، یا غزل کیمیایی  . شاید این طوری می خواست بگوید من هم آمدم در جمع انتلکتوئل ها .

در فاصله ی بین قیصر و طوقی چه اتفاقی افتاد که علی حاتمی آمد سراغ شما ؟ چون حاتمی اعتقاد عجیبی به صدای اسماعیلی داشت و تقریبا در تمام فیلم هایش از اسماعیلی ، آن هم در چند نقش ، استفاده کرد . قیصر هم که با صدای اسماعیلی گل کرده بود .

تا قبل از رفتن من به خارج از کشور ، قهرمان های داستان حاتمی را من می گفتم ، باباشمل را من گفتم و آوازهایش را خواندم ، هم به جای فردین و هم ملک مطیعی . قلندر ، ستار خان ، سلطان صاحبقران ، سوته دلان .

شما گوینده ی ثابت بازیگرانی مثل براندو و پل نیومن بودیدو به جای بازیگران دیگری هم صحبت میکردید . آیا نسبت به بازیگرهایی که دوبلور ثابتشان بودید تعلق خاطری پیدا می کردید یا برایتان تفاوتی نداشت ؟

یک تعلق خاطر حسی پیدا کرده ام . روزی که برت لنکستر مرد ، تا صبح در خانه ام گریه می کردم .

وقتی آمریکا بودید با عشق عجیبی که به دوبله داشتید چکار میکردید ؟ چه چیزی را جایگزین آن کردید ؟

یک موسسه ی شستشوی لباس باز کردم . جایی که رخت شویی های مختلف و خشک کن داشت . یک رستوران مکزیکی هم باز کردم  در کالج تاون که بیست هزار نفر جمعیت داشت و همه هم ضد ایرانی بودند . چون خرج تعمیرات ماشین ها گران بود خودم دست به کار شدم . خیلی زود راه افتادم و شدم بهترین تعمیرکار همه جور ماشین رخت شویی .

با عشق به دوبله چه کار کردید ؟

اوایل خیلی به من فشار وارد شد ، طوری که موهایم همه ریخت و سفید شد . مثل دیوانه ها راه میرفتم و با خودم حرف میزدم . همه می گفتند یک دیوانه به این محل آمده . ان موقع میگفتند فلانی عرب است .

سینما هم میرفتید ؟

نه نمیرفتم ، چون اصلا طاقت نداشتم بروم . کوین کاستنر را میدیدم و میگفتم اگر من بودم لابد جایش حرف میزدم .

و عشق به دوبله ؟

نه ، عشق به دوبله را در من کشتند . الان هم نمیتوانم بگویم بدون عشق کار میکنم ، اما آن ریشه را سوزاندند گر چه دوباره امکان رشدش هست . منتها با آرامش ، تفاهم ، با عقل سالم . نه این که شب یک چیز بگوییم و صبح یک کار دیگر بکنیم . خیلی دلم میخواهد با دوستان بنشینیم تا به من بگویند چه بدی در حقشان کردم ؟



:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

پرویز کیمیاوی

 

   پرويز كيمياوي متولد 1318 تهران، فارغ التحصيل مدرسه وژيرار و مدرسه سينمايي ايدك فرانسه است. وي فعاليت هنري را در فرانسه، به عنوان دستيار كارگردان در شبكه تلويزيوني O.R.T.F شروع كرد كه تا سال 1347 ادامه داشت و فعاليت فيلمسازي را از سال 1347، در فرانسه با فيلم كوتاه «ژان مقدس ايراني» شروع كرد و كار در سينماي حرفه اي را از سال 1352 با فيلم «مغول ها» به عنوان نويسنده، كارگردان و بازيگر آغاز كرد. كيمياوي در سال 1357 به فرانسه مهاجرت كرد و فيلمسازي را در تلويزيون آموزشي پاريس ادامه داد و در سال 1371 به ايران مراجعت كرد

فیلم نگاری :

مغولها 1352

باغ سنگی 1355

اُکی مستر 1357

ایران سرای من است 1377



:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

ارسال نامه‌ای به سازمان صدا و سیما . . .



:: بازدید از این مطلب : 278
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : blogkhan

سهراب در تیرماه سال ١٣٢٢ در تهران متولد شد . . .



:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()